قربون دل کوچولوت
دیشب مامانی یه کم قلبش درد گرفت رفت که استراحت کنه .اومدی کنارمامانی با ناراحتی گفتی :مامانی چرا میخوای بمیری نمیخوام بمیری .نصف جانم برا تو نصف جانم برا بابایی بهت گفتم :اگه همشو بدی به ما که دیگه تو رو نداریم .گفتی :اشکال نداره یه نی نی دیگه بخرین اسمشو بذارین عرفان قربون اون دل کوچولوت برم من ...
عید فطر مبارک
سلام این خاطره ای که میخوام بنویسم مربوط به ٣روز تعطیلات ایام عید فطره چند روزپیش با بابایی ومامانی وخونواده مادرجونی رفتیم کوه(روستای ییلاقی گرگان)روز عید فطر بود هممون با هم رفتیم از میون جاده خیلی قشنگ ورویایی ای رد میشدیم .بین راه برا صبحانه توقف کردیم بعد صبحانه دوباره راه افتادیم البته عرفان جون رو فرستادیم تو ماشین اقاجونش وقتی رسیدیم مقصد زن دایی جون گفت عرفان امروز حرف نزد ناراحت مامان بابایی بود (جونمی فدات شم اینقدر زود دلت برامون تنگ میشه)وقتی رسیدیم خونه هنوزخستگی راهو بیرون نکردیم دایی مهدی رفت یه بره خرید(بع بعی بیچاره)خبر نداره که امروز میره تو شکم عرفان وبقیه. غروب بع بعی رو کشتیم وشب کباب پزون بود جاتون خالی شب...
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
صبح بخیر
سلام دوستان امروز صبح وقتی عرفان چشاشو واکرد شروع کرد به خوندن شعر مامانی تعجب کرد برا همین گفتم تا یادش نرفته بیام اینجا براش بنویسم باز دوباره صبح شده خورشید برپاشده کی میدونه امروز چی میشه خوشبختی روبرا میشه خوشبختی هیچ وقت خسته نمیشه راه میره و وای نمیسته اگه یه وقت وایسته دنیا به اخر میرسه کار ما هم به اخر میرسه یکی دیگه هم خونده گوش کنین خورشید زیبا طلوع کرده ابرا کنار خورشی...
قدم نورسیده مبارک
سلام بالاخره نی نی عمو محمد به دنیا اومد.یه پسر کاکل زری.عین خود عرفان امشب من وبابایی وقند عسلم رفتیم دیدن نی نی عمو.خیلی ناز وخوشگل بود عین دخملا با یه لب کوچولو که خیلی مامانیشو برا شیر خوردن اذیت میکرد .ناناز ما خواب بود مثل اینکه خوابای خوبی هم میدید اخه همش میخندید.عرفان خیلی شاد بود اخه عاشق بچه هست .میگه منم نی نی میخوام عمو محمد بهش گفت عرفان اسم نی نی مونو چی بذاریم جیگر من گفت هنوز قیافش معلوم نیست پسره یا دختر بذار قیافش معلوم بشه فقط اگه پسر بود عرفان نذارین چون عرفام فقط به قیافه من میخوره عجب حرفی زدی پسرم .همه خندیدن.خلاصه بالاخره نی نی قصه ما بیدار شد وگشنش بود ماهم برا این که مامان نینی گولو راحت به ن...